خبرگزاری حوزه | پس از درخواست اجازه رئیس جمهور روحانی از رهبر معظم انقلاب مبتنی بر برداشت یک میلیارد دلار از حساب صندوق ذخیره ارزی شاهد اظهار نظرهای متفاوتی از سوی اشخاص و جریان های مختلفی نسبت به این اتفاق بودیم.
نکات جالب در میان این اظهارنظرها، دلسوزی اشخاصی چون "لن خودورکوفسکی" مشاور ارشد "مایک پامپئو" وزیر امور خارجه ایالات متحده است، که در جریان عدم تخصیص بودجه یک میلیارد دلاری برای بیماری کرونا، رهبری را مورد انتقاد قرار میدهد!
البته چنین دل نگرانیها و اتهاماتی از سوی دیگر اشخاص و حتی برخی رسانههای آمریکایی نیز صورت پذیرفته است. چنین سطح گستردهای از واکنشهای گروهی در میان مقامات و رسانههای آمریکایی کلید خوردن یک پروژه جدید در جهت طراحی و ایجاد یک چالش جدید را آنهم در بحبوحه فشار کرونایی و چالشهای اقتصادی ناشی از آن به جهت کاهش تبادلات خارجی و کاهش شدید در آمدهای ارزی کشورمان را تداعی می کند. اما پرسش اینجاست که چرا مقامات ایالات متحده در شرایط کنونی دغدغهمندِ حال عمومی جامعه ایرانی و سلامت آن هستند؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت صحبتهای اخیر پامپئو و پس از آن ترامپ، و در حال حاضر معاون وزیر خارجه آمریکا، تبیین کننده یک استراتژی در قبال مسئله برخورد با ایران است، که در چارچوب استراتژی حمله به جای دفاع قابل ارزیابی است.
در حالیکه مشکلات اقتصادی ایران در شرایط کنونی ریشه در تحریمهای یکجانبه واشنگتن علیه تهران دارد، اما مقامات ایالات متحده ترجیح میدهند بجای دفاع از عملکرد غیر قابل دفاع خود، به جهت تحریمهای یکجانبه ایران، به اتهام زنی علیه ایران و در راس آن آیت الله خامنهای بپردازند و با پشتوانه حمایت رسانههای آمریکایی و با استفاده از عناصر غربزده داخلی ایران حتی آنرا به چالشی در جهت سلب اعتماد عمومی از ولی فقیه در ایران تبدیل کنند. این اتهامات از سوی مقامات آمریکایی مطرح میشود که حفظ شرکتهای آمریکایی را بر حفظ جان مردم ترجیح میدهند.
کسانی که به دنبال اجرای قانون داروینی یکبار دیگر احیا کننده نظریات عصر دایناسورها در قرن بیست و یکم هستند، چرا که در تصمیمی عجیب و غیرانسانی ارائه خدمات به بیماران کرونایی سندرم داون را از اولویت خارج نمودند! و مسئولین آمریکایی حتی در رسانهها از قربانی شدن پدربزرگ ها و مادربزرگ ها برای حفظ اقتصاد برای جوانترها سخن گفتند!
لذا به نظر نمیرسد دل نگرانیهای مطرح شده در مورد مردمان ایران زمین توسط چنین افرادی، مورد پذیرش هیچ انسان هوشمندی قرار بگیرد، البته مطرح شدن چنین مسائلی از سوی مقامات آمریکایی تعجب برانگیز نیست، اما پیگیری چنین خط مشی و پروژه آمریکایی توسط برخی عناصر داخلی پرسش برانگیز است. در هر صورت در تشریح این مسئله باید گفت معلوم نیست که تحریمها تا چه زمانی علیه کشورمان استمرار داشته باشد، و از طرفی دیگر، این وضعیت کرونایی فعلی تا چه زمانی استقرار داشته باشد، از این رو با توجه به عدم ورود ارز قابل توجه به درون کشور ذخایر ارزی تا چه زمانی میتواند پاسخگوی نیازهای اساسی جامعه ایرانی باشد؟
چراکه آمریکاییهایی که حتی در بحبوحه کرونا، حاضر به آزادسازی شرایط انتقال اقلام دارویی به داخل کشور را ننمودند.
به نظر نمی رسد حتی در صورت خالی شدن ذخایر ارزی و در نتیجه بروز چالش برای تامین نیازهای اساسی و غذایی در درون ایران حاضر به تغییر سیاست خود باشند، از اینرو به نظر میرسد تامل در زمینه اختصاص ارز از منبع صندوق توسعه ملی و باز شناسی ابعاد مختلف این تصمیم و پس از آن اختصاص ارز از این صندوق عقلانیترین رفتار ممکن در شرایط حاضر است. از اینرو احتمالا کسانی که در نقد این جریان سخن می گویند از واقعیت مفهوم تحریم و عدم امکان تامین ارز اطلاع ندارند. درست شبیه کسانی که با وجود تمامی هشدارهای موجود در زمینه خطر انتقال کرونا و کشنده بودن آن حاضر نیستند هیچگاه این واقعیت را بپذیرند و در سبک زندگی خود تغییر ایجاد کنند.
شرایط تحریم تنها به شنیدن اسم تحریم از رسانهها خلاصه نمیشود، بلکه باید شرایط آنرا نیز پذیرفت. درست است که تحریمهای قبل از برجام در ذیل بند هفت منشور سازمان ملل قرار داشت و برای تمامی اعضای سازمان ملل نیز لازم الاجرا بود، چرا که یک اجماع جهانی نسبت به آن شکل گرفته بود (به دلیل حوادث و اغتشاشات سال۸۸ و خوش رقصی فتنهگران)، اما در آن زمان هنوز راه دور زدن تحریمها به منظور لغو تحریمها به غربیها نشان داده نشده بود (البته هیچ گاه لغو تحریمها اتفاق نیفتاد بلکه تعلیق تحریمها در ذیل برجام رخ داد این دو مسئله را نباید یکی دانست) اما در شرایط حاضر با وجود تحریمهای امریکایی، و نه تحریمهای جهانی اوضاع پیچیده تر از گذشته است، چرا که در آن برهه از زمان هیچگاه فروش نفت ایران مانند شرایط کنونی محدود نبود یعنی چیزی در حدود سیصد هزار بشکه، لذا شرایط کنونی دشوارتر از گذشته است پس باید احتیاط بیشتری نیز به خرج داد. از طرفی باید گفت دسته دومی هم در کشور وجود دارند که نه به دلیل کمبود اطلاعات بلکه عملا در چارچوب پروژههای ترسیم شدهی غرب گام بر میدارند. اینان در چارچوب همان خط فکری قرار دارند که وجود کرونا در ایران را انتقام خداوند و عذاب الهی به دلیل رد صلاحیت های انجام شده در انتخابات مجلس میدانند! از اینرو به نظر نمیرسد از چنین خط مشی فکری بتوان انتظار تشخیص درست و رفتار صحیح در بزنگاهها داشت. در آخر باید گفت شرایط ایران با شرایط امریکا یا کشورهای اروپایی، از لحاظ منابع ارزی یکسان نیست. پس از همین جهت مقایسه ایران در شرایط کنونی با سایر کشورها اساسا امری غلط است. آنچه که تا کنون ایران موفق به انجام آن شده با وجود محدودیتهای موجود، حتی برتر از برخی از کشورهای اروپایی بوده، که این نمیتواند ثمرهی چیزی به جز فداکاریهای انجام شده برخاسته از باورهای دینی و ایدئولوژیک مردم ایران باشد، که در گذشته از آن به عنوان کلید طلایی تهران یاد کردم.
حجت الاسلام محمد یوسفی
نظر شما